فکر و خیال

تازگیها بر میزان گستاخیم افزودم ... شاید بهتره بگم رودربایستی ها رو اندکی کنار گذاشتم ... به دوستانم اونچه رو که در موردشون فکر می کنم می گم ... چون دیدم دارم اذیت می شم و یک مواردی همینطور داره به دلم می مونه ... اینه که تا بحثش پیش می آد به نحوی سعی می کنم نرم نرمک بهشون بگم ... البته آخرش رنجش هست اما خوب گمونم درک کنند ... و صداقت رو به هر چیز دیگه ای ترجیح بدند ... نمی دونم ... اما خوب مشکلات دوستانم رو همیشه مشکلات خودم دونستم ... نمی دونم شاید واقعا این یک مشکل روانی باشه که دارم ... خدا نکنه دوستی مشکل مالی داشته باشه و یا کسالتی براش پیش بیاد ... و یا صحنه ناخوشایندی  از فقر یا ظلم و یا هر چیز دیگری در اجتماع ببینم ... این می ره تو مخ من و بیرون بیا نیست ... تا دو سه روز همش به اون دوستم یا به اون موضوع فکر می کنم و به فکر چاره ام ... یه جوری از کار و زندگی خودم می افتم ... شاید به همین دلیله که الان اوضاعم اینچنینه ... یعنی نسبت به پتانسیلها و قابلیتهام خیلی پیشرفت چشمگیری در زندگیم نداشتم ... وگرنه خودم که الان فکرشو می کنم هیچوقت در زندگیم مشکل خیلی جدیی که بخواد مانع رسیدن به اهدافم بشه نداشتم ... اما خوب از بس فکر و خیال دیگران همیشه تو زندگیم بوده نتونستم رو اهدافم متمرکز باشم ... باید چاره ای بیندیشم ...

 

                               

نظرات 8 + ارسال نظر
مهتاب جمعه 30 فروردین 1387 ساعت 12:00 ب.ظ http://www.dotiraz1.blogfa.com

سلام
خیلی خوبه آدم همیشه با دیگرون به صراحت صحبت کنه ولی نوع تربیت ما طوری که همش به فکر دیگرونیم و فکر می کنیم اگه حققت رو بگیم ناراحت می شن ولی نباید این راه رو در مورد بچه هامون ادامه بدیم
نقاشیت واقعا زیباست البته قبلا دیدمش بازهم اثری نو بیافرین

حق با تو هست مهتاب جان ... بچه ها ... در مورد من اگر بچه ای در کار باشه !!!! چشم !!!
نقاشی از خدامه کار نو بیافریم ... حیف که فعلا فرصتش نیست ... ببینم آخر هفته چه می تونم بکنم؟

مرجان جمعه 30 فروردین 1387 ساعت 12:06 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

من همیشه مثل تو بودم میمردم واسه دوستام ولی بعدا فهمیدم که اصلا قدرشناس نیستن ! این شد که بیخیال مشکلاتشون شدم و مثل خودشون فقط توی خوشی هاشون باهاشون هستم :دی

حالا خوش به حالت که باز تو خوشیهاشون می تونی شرکت کنی ...

دلارام جمعه 30 فروردین 1387 ساعت 02:21 ب.ظ http://dellarramm.blogfa.com/

سلام تی ری تی عزیز ...

خوبی ؟ به نظرم خیلی کار خوبی میکنی که نظرتو همون موقع به دوستات میگی چون دیگه نمیزای که انباشته شه و بعد خودتو اذیت کنه!
پرسپولیس یه کتاب هست که یه خانوم ایرانی که تو فرانسه زندگی میکنه راجع به زندگی بچهگیش که همزمان با انقلاب ایران و چنگ ایران و عراق بوده نوشته و کتاب دومش هم مربوط به زمانی هست که برمیگرده به ایران و شرح وقایع اون موقع. و این کتاب حالت کامیک داره ٬ مثل کارتون هست ...
از این کتاب یه فیلم هم ساخت که خیلی موفق بوده تو فرانسه . الان هم این خانوم تو فرانسه زندگی میکنه ...
این لینک :http://en.wikipedia.org/wiki/Marjane_Satrapi راجه بهش نوشته .
این یکی لینکه راجع به کتاب پرسپولیس هست:
http://en.wikipedia.org/wiki/Persepolis_%28graphic_novel%29



بابت توضیحاتت دستت درد نکنه ... حتما مراجعه می کنم ...

امیر رضا خوردآزاد شنبه 31 فروردین 1387 ساعت 11:54 ق.ظ http://carboncopy.blogfa.com

حالا کی بی رو دربایستی نظرتونو درباره من می گید؟!!!!

خوب راستش من خیلی وقت نیست که با شما و وبتون آشنائیت پیدا کردم ... می تونم بگم برام قابل احترامید ... اما یک نظر صادقانه : کمی منو یاد پهلوان تختی می اندازید ...

نسترن شنبه 31 فروردین 1387 ساعت 01:38 ب.ظ http://anarenoghreie.blogfa.com/

چه تصمیم خوبی گرفته اید من که هیچوقت نمیتونم به دیگران نه بگم یا بدون رودربایستی حرفمو بزنم خیلی دلم میخواد یه کم به قول شما گستاخ باشم

<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
اینو صادقانه و بدون رودربایستی میگم من حسی رو که در کارهای شماست خیلی دوست دارم

عزیزم لطف داری ... ازت ممنونم ...
تو خیلی خیلی مهربونی ... به خاطر همین به کسی نمی تونی نه بگی ... کاملا از نقاشیها و مطالب وبت مهربونیت مشخصه ...

لیدا معتمد ( تصویرگر ) شنبه 31 فروردین 1387 ساعت 01:55 ب.ظ http://lililala7.blogfa.com

نمی دونم چی بگم ......
اما می دونی در مورد دوستان باید بگم که هر چقدر هم غصه بخوری واسشون تو رو نمی بینن چون که سرشون به مشکل خودشون گرمه ......
می دونی دوست عزیزم سعی کن ببینی این چیزارو راجع بهشون فکر کنی و اون چیزی رو که خدا می خواد بهت نشون بده رو ببین اما خودتو هرگز درگیر نکن چون کسی ارزش نمی ده مطمئن باش ......
مگر اینکه خیلی دوست خوبی واست باشه ....
نقاشیتو دوست داشتم .... جالبه کارات ......
می بوسمت .. ناراحت نبینمت .... !!!!!!!

صحبتهات جالب و حقیقت محضه دوست من !!! چشم !!!

سید محمود جوادی یکشنبه 1 اردیبهشت 1387 ساعت 11:15 ق.ظ http://jawadi.persianblog.ir/

سلام
دیگه به کلبه ما سرنمی زنی ! چرا ؟

چرا باور بفرمایید سر می زنم ...

امیر رضا خوردآزاد دوشنبه 2 اردیبهشت 1387 ساعت 09:49 ق.ظ http://carboncopy.blogfa.com

من که یادم میاد نظرمو نوشته بودم! پاکش کردید؟ عجب!!!

اوه نه ! پاک نکردم ... فقط نرسیدم بخونم و نظرات رو جواب بدم و تائید کنم که الان اینکار رو کردم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد