ممنون که برام نظر گذاشتی... راستش خواهر فرزام ۲۰ سالشه ... منم تعجب کردم که برام کادو داد! چون تا به حال همدیگر رو ندیدیم و انتظار نداشتم که برام کادو بده. ولی از امسال میخواد بیاد اینجا زبان بخونه و بعد بره دانشگاه... در مورد بد بودن جنسا هم باهات موافقم .. مهم نیست که چقدر برای یه لباس پول میدی ولی مثل اینکه همشون عمر کمی دارن ... اون رمانی که داشتم میخوندم اسمش باغ مارشال بود از حسن کریم پور... قشنگ بود. یکی هم الان دارم میخونم که اسمش خیال عشق هست و از حسن کریم پور.
تو فوق العاده ای دوست من ..... کارت عالی شده منتظرم نقاشی روشو ببینم دل منم واست تنگ می شه
ممنونم عزیزم ... مرسی ... گمونم عکسش بهتر از خودش شده ... آره روش می خوام یه کارهایی بکنم ... امیدوارم خراب نشه ... آی گفتی ... منم هی دارم فکر می کنم که صبح بیام خیلی دلم برات تنگ می شه همینطور برای بقیه بچه ها ... تو این مدت کوتاه خیلی بهتون عادت کردم ...
سلام دوست خوبم مرسی از نظراتت راستش اکثر این داستانا چون محتوای خیلی مسخر ه ای داره من داستان ها رو از خاطر می برم نه آموزنده است نه جالب و جذاب متاسفانه اما چاپش خوب در میاد و در ابعاد کوچولو مثلا نصف A4 ... خلاصه که من هم به تو عادت کرده بودم و دلتنگت می شم .... دوست داشتم از نزدیک شاهد نقاشی های زیبای تو باشم ... به هر حال مرسی عزیزم .... می بوسمت به امید دیدار
عجب ... خوبه نصف آچهار چاپ می شه ... راستش گمونم این هفته رو همون ساعت خودمون بیام ... چون صبحش اضافه کاری بهم خورده ... می بوسمت ... می بینمت ...
عجب رنگهایییییییییی......چه لحظه ی غمگینی قرار فرا برسه....البته این طور به نظر می رسه....
آره لحظه غمگین من اومدن مادربزرگم بود که اومد ... شاید هم ماموریتی که باید برم و حس و حالش رو ندارم ... اما راست می گی در حال و هوای بدی این طرح کشیده شده ... مرسی از نظرتون ...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام طوطی بانوی عزیز...
ممنون که برام نظر گذاشتی...
راستش خواهر فرزام ۲۰ سالشه ... منم تعجب کردم که برام کادو داد! چون تا به حال همدیگر رو ندیدیم و انتظار نداشتم که برام کادو بده. ولی از امسال میخواد بیاد اینجا زبان بخونه و بعد بره دانشگاه...
در مورد بد بودن جنسا هم باهات موافقم .. مهم نیست که چقدر برای یه لباس پول میدی ولی مثل اینکه همشون عمر کمی دارن ...
اون رمانی که داشتم میخوندم اسمش باغ مارشال بود از حسن کریم پور... قشنگ بود. یکی هم الان دارم میخونم که اسمش خیال عشق هست و از حسن کریم پور.
تو فوق العاده ای دوست من .....
کارت عالی شده
منتظرم نقاشی روشو ببینم
دل منم واست تنگ می شه
ممنونم عزیزم ... مرسی ... گمونم عکسش بهتر از خودش شده ... آره روش می خوام یه کارهایی بکنم ... امیدوارم خراب نشه ... آی گفتی ... منم هی دارم فکر می کنم که صبح بیام خیلی دلم برات تنگ می شه همینطور برای بقیه بچه ها ... تو این مدت کوتاه خیلی بهتون عادت کردم ...
سلام دوست خوبم
مرسی از نظراتت
راستش اکثر این داستانا چون محتوای خیلی مسخر ه ای داره
من داستان ها رو از خاطر می برم
نه آموزنده است نه جالب و جذاب متاسفانه
اما چاپش خوب در میاد و در ابعاد کوچولو مثلا نصف A4 ... خلاصه که من هم به تو عادت کرده بودم و دلتنگت می شم ....
دوست داشتم از نزدیک شاهد نقاشی های زیبای تو باشم ...
به هر حال مرسی عزیزم ....
می بوسمت به امید دیدار
عجب ... خوبه نصف آچهار چاپ می شه ...
راستش گمونم این هفته رو همون ساعت خودمون بیام ... چون صبحش اضافه کاری بهم خورده ... می بوسمت ... می بینمت ...
عجب رنگهایییییییییی......چه لحظه ی غمگینی قرار فرا برسه....البته این طور به نظر می رسه....
آره لحظه غمگین من اومدن مادربزرگم بود که اومد ... شاید هم ماموریتی که باید برم و حس و حالش رو ندارم ... اما راست می گی در حال و هوای بدی این طرح کشیده شده ... مرسی از نظرتون ...