تلقینات مثبت

دلم می خواست خیلی کارها می کردم ... دلم می‏خواست امسال یک سفر تنهایی می رفتم فرنگ ... دلم می خواست یک اثر هنری توپ می خریدم ... دلم می خواست برم کتابخانه و از صبح تا شب برای کنکور می خوندم ... دلم می خواست در کلاس زبان دینیمون (دری) شرکت می کردم ... نه اینکه بلد نباشم ... اما روی صحبت کردنشو ندارم ... هر وقت با برادرم صحبت می کنم خنده ام می گیره ... اونهم همینطور ... کم کم همه دارند ما رو تو اجتماعمون چپ چپ نگاه می کنند (چون زبونمون رو بلد نیستیم ... ) خلاصه خیلی چیزها دلم می خواد ... اما اسیرم ... اسیر کار ... خارجه هم که نمی تونم امسال برم ... چون بابام داره برامون خونه سازی می کنه و درگیره بدجور و اگر من برم تفریح حسودیش می شه ... کلی هم تو هزینه هاش مونده ... یک فرقون ناقابل 150 تومن ... حالا بگیرید تا تهش ... یاد جمله ای از برایان تریسی افتادم که می گه: هر کاری که می خواهید انجام بدید خیلی زمانبرتر و پرهزینه تر از اون چیزی است که پیش بینی و برنامه ریزی کرده بودید.

 

امروز تو مسیر رفت و آمد هی به خودم تلقینات مثبت می کردم ... هی به خودم می گفتم: موهام پرپشتند ... پوستم چند درجه سفیدتر شده ... بینیم چند میلیمتری رفته بالا ... پوست صورتم یک نقطه درش دیده نمی شه ... در حال سوزاندن کالری فراوان هستم ...  خودمو دوست دارم ... دوست دارم ... دوست دارم ... موفقیتم روزافزونه .... دارای آرامش عجیبی هستم و  غیره و غیره ... می خوام ببینم آیا واقعا این تلقینات و تمرکز مفیده ... ؟ چند ماه بعد نتیجه شو می آم می نویسم ...البته مطمئنم که مثبته ...

 

اینهم یک اثری از قدیم...