بهم صبر بده ...

من واقعا نمی دونم دیگران چطور گذشته ها رو فراموش می کنند و در حال زندگی می کنند ... من تا می آم اینکار رو کنم و در حال زندگی کنم مدام نشانه های گذشته جلوم ظاهر می شن ... مدام حرفها زنده می شن ... نمی دونم چطور می شه فراموش کرد ... طبعا زمان می بره ... فقط تا اون موقع خدا بهم صبر بده ...

 

کاش ده تیر تکرار می شد ... کاش ده تیر تکرار می شد ... کاش ده تیر تکرار می شد ...

 

خوشحالم ... چون کار دندونم به عصب کشی نکشید ... خیلی خوشحالم ...

 

خوشحالم چون می تونم بشینم و طراحی کنم ... فقط بازگشت سخته ... وقتی مدتی آدم دور بوده باشه بازگشت سخت میشه ... به خصوص اینکه تو خونه هیچ حامی در کار نباشه و همه وقتی مشغول کاری با خصومت نگات کنند و به چشم یه آدمی که مخش عیب کرده ... از نظر بابام این فاجعه است که من بیکار شدم ... نمی دونم چه عشقی داره که من حتما تو زندگیم کارمند باشم ...

 

کاش ده تیر تکرار می شد ... کاش می شد ...

 

امیدم به نوروزه ... اسمش نوروزه، امیدوارم نوروز امسال واقعا برام نوروز باشه ... خیلی منتظرشم ...