آموخته های کلاس خودشناسی- جلسه سوم

از هر جریان که می ترسیم باید خودمون رو دقیقا در جریانش قرار بدیم. یا به نتیجه می رسیم و موفقیت آمیز خواهد بود و یا نخواهد بود. اگر نباشه درس می گیریم برای دفعه بعد. اما اگر بشینیم کنار و هی بترسیم واقدام نکنیم اونوقت هیچوقت هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و هیچوقت هیچ پیشرفت و تجربه ای نخواهیم داشت و یک عمر در ترس زندگی خواهیم کرد.

 

انسانها دلیل اینکه زنده اند، چون زندگی رو دوست دارند وگرنه خودکشی می کردند.

 

تمام ویژگیهایی که ما از اونها به عنوان نقطه ضعف خودمون یاد می کنیم می تونه نقطه قوتمون باشه.

هر ویژگی رو (تکرار می کنم هر ویژگی رو) اگر در زمان و مکان نادرست داشته باشیمش اونجا اهریمن متولد می شه و جزء نقطه ضعف هامون می شه. حتی مهربانی و رازداری و وفاداری و ...

و می شه اینطوری گفت هر رفتاری که در جای خودش و در زمان و مکان خودش انجام بشه درسته (حتی اونچه که ما به عنوان صفات منفی می شناسیمشون)  و بالعکس ...

کم کم به جایگاهی می رسیم که تقسیم بندی قوت و ضعف در خودمون نداریم و خواهیم دید آنچه در خودمون سراغ داریم همه ویژگیهای ما هستند نه نقاط قوتمون و ضعفمون.

حال چطوری می تونیم متوجه بشیم که هر صفتی و هر گفته ای و رفتاری جاش کجاست؟ وقتی محتوای درونمون پر باشه می تونیم، هر وقت رشد کنیم و ظرفمون بزرگ بشه می تونیم متوجه بشیم که جای هر مسئله ای کجاست و راه رشد هم کسب تجربه و آگاهی است، مطالعه است و آزمون خطا.

 

هیچ وقت در شرح خودمون و در بیان نقاط قوت و ضعفمون نباید صفت به کار ببریم و مثلا بگیم : من مهربانم، رازدارم و ... باید دقیقا شرح بدیم (در غالب جملات). اینکار در شناخت خودمون خیلی کمکمون خواهد کرد، همینطور در ازدواج این قضیه فوق العاده مهمه، چه خوبه که قبل از ازدواج از طرف مقابلمون هم بخواهیم خودشو روی کاغذ شرح بده.

 

نزدیکترین اعضای خانواده بهترین افرادی هستند که می تونند نقاط قوت و ضعفتون رو بهتون بگن حتی از خودتون بهتر شما رو می شناسند.

 

در واقع مشاوری می تونه کمکتون کنه که شما خودتون رو کامل براش شرح بدید. هر چی کامل تر خودتون رو براش تعریف کنید بیشتر می تونه کمکتون کنه.

 

در واقع ما باید بتونیم با تمرینهای خودآگاهانه وارد ناخودآگاهمون بشیم و اون چیزهایی که نمی خواهیم رو نگه داریم و اونچه رو که می خواهیم بیاریم خودآگاهمون.

 

تعصب بدترین لغطیه که می شه به کار برد. حتی اگر منظورتون مثبت باشه هیچ وقت از این لغت استفاده نکنید. وقتی می گید که مثلا من نسبت به فلان موضوع تعصب دارم یعنی یک دیوار غیرقابل نفوذ دارید بین خودتون و طرف مقابلتون می کشید و به طرف القا می کنید که هیچ نظر و اندیشه ای در من کارساز نیست. همیشه بگیم مثلا فلان موضوع رو دوست دارم نه اینکه بگیم تعصب  دارم.

 

اکثر ما طبیعت و کودک رو دوست داریم که دلایل زیادی داره من جمله اینکه ما رو به خودمون وصل می کنند و آزاررسانیشون به ما کمتره.

 

اینکه ما در زندگیمون در هر امری از این شاخه به اون شاخه می پریم طبیعی است، چون درون ما ویژگیهای زیادی هست که باید اونها رو زندگی کنیم و ببینیم آیا این علایق و ویژگیها مال ما هست یا خیر؟ در واقع وقتی یک علاقه ای واقعا مال ماست و نهادینه در وجود ماست که در اون راه دیگه هیچی نفهمیم و هیچی جلودارمون نباشه. مثلا خیلی ها می گن به بچه علاقه دارند اما وقتی ازشون می خوای بچه رو بشورند، اظهار اشمئزاز می کنند، خوب پس اینها اینکاره نیستند صرفا یک علاقه ظاهری دارند به یک قضیه ای و این عشق نیست. همه رشته ها همینه. باید امتحان کرد و دید واقعا از ته دل عاشق چی هستیم در زندگیمون و برای چه کاری ساخته شدیم؟  وگرنه از خیلی از امور لذت می بریم ولی اون امور مال ما نیستند.

 

از خواهر و برادرها در یک خانواده نباید انتظار داشت که مثل هم باشند. علایق و سلایقشون مشترک باشه این طبیعیه که با هم متفاوت باشند. یکیشون ممکنه وقتی مادرش اونو حامله بوده چیزهایی شنیده باشه که دیگری نشنیده و یا در اتاق زایمان همه اینها در شکل گیری علایق و روحیات به جز مسائل موروثی اثر دارند.

 

هیچ وقت در مورد آدمها قضاوت نکنید. این صفت دادن ها (قضاوت کردن ها) کار خیلی غلطیه. نگید فلانی مهربانه و یا آدم خوبیه و یا مثلا حسوده و ... چون همونطور که گفتیم نقاط قوت و ضعفی وجود نداره و همه یک سری ویژگیهایی دارند.

 

هر چه بیشتر نقاط قوت و ضعفمون (اونچه که ما به این نام می شناسیمشون) رو در جمع بیان کنیم، اعتماد به نفسمون افزایش پیدا می کنه و بیشتر رشد خواهیم کرد. بیشتر به ویژگیهای خودمون حتی واقف خواهیم شد و در نتیجه بیشتر در صدد رفعشون برمی آییم.

 

رشد کردن اصلا کار راحتی نیست. حتی کسانی که ده ساله دارند رو خودشون کار می کنند، روی عواطف و احساسات و ویژگیهاشون باز هنوز کامل نیستند و ممکنه خطاهای زیادی رو مرتکب بشند.

 

اگر بخواهیم ماسک بزنیم و ویژگیهای خودمون رو از دیگران پنهان کنیم، اونوقت تا آخر عمر مجبوریم ماسک بزنیم و دروغ بگیم.

 

در هر کاری که تنبلی می کنیم فوری در اون زمینه یک یادداشت یادآوری بگذاریم برای خودمون. یا اگر در مصرف چیزی زیاده روی می کنیم باز یادداشت بگذاریم. به عنوان مثال: اگر شیرینی زیاد مصرف می کنیم روی جعبه شیرینی که می خریم یادداشت بگذاریم که: زیاد نخور. و اگر شبها تنبلیمون می آد مسواک کنیم باز یادداشت بگذاریم و  ...

 

باید در هر کاری که انجام می دهیم تکلیفمان با خودمان مشخص باشد.

 

ما در انجام هر کاری انرژی مثبت و منفی مان را منتقل می کنیم حتی در غذا پختن. بنابراین اگر با عشق اینکار رو کنیم هم غذا خوب خواهد شد و هم مهمانی خوب برگزار خواهد شد.

 

باید سعی کنیم از مشکلات فرصت بسازیم.

 

اگر در زمینه ای زحمت می کشیم و دیگران از این زحمت ما تعریف و تمجید می کنند، باید تائیدشان کنیم و نگوئیم که کاری نداشت و کاری نکردیم.

 

تمرین: دو ساعت در هفته یک وقت خلوت برای خودمون اختصاص بدیم، مثلا تنهایی بریم سینما، رستوران، کتاب بخونیم و ... موضوعی رو انتخاب کنیم که برامون خوشاینده و احساس خوشایندی بهمون دست می ده و بعد اونکار رو تنهایی و بدون دوستان انجام بدیم.

 

تمرین: یک جایی رو در خونه انتخاب  کنیم که مختص خودمون باشه. جایی که احساس خوبی بهمون دست می ده. اونجا رو برای خودمون انتخاب کنیم و یک قالی کوچک بگذاریم اونجا و یا پشتی و کوسن و ... هر چی رو که دوست داریم رو هم بگذاریم مثلا شمع و یا عود و یا یادگاری های خوشگلی که داریم و یا کتاب مقدس و کتاب حافظ و ... و بعد هر وقت حالمون بد بود و دلمون گرفته بود بریم اونجا بشینیم، و کتابی بخونیم و دعایی و شعری و مراقبه ای ... هر چیزی که آروممون می کنه. البته نباید اجازه بدیم کسی بیاد در این حریممون، چون اینجا مختص ماست. اینجا مکان ماست و تنها مکانی است در این کره خاکی که مختص ماست.

در گذشته ها این گوشه داشتنها بود. مثلا پدربزرگها برای خودشون جا داشتند.

 

از سنگ می شه انرژی گرفت. یک جای خونه می تونیم یک مقدار سنگ بریزیم و گاهی روش بایستیم و چند قدمی برداریم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد