...

امروز قرار بود دوباره بریم سفر (قلعه الموت) خیلی دلم می خواست اونجا رو ببینم اما خوب بنا به دلایلی کنسل کردم. البته بهتر شد چون کلی کار داشتم و اینقدر کارهای عقب مانده دارم که یک هفته هم خونه باشم باز موفق به انجامشون نخواهم شد.

 

صبحی رفتم یک گوشی گرفتم . N۷۶ گرفتم. خیلی از ریختش خوشم نمی اد و به خصوص اصلا با صفحه کلیدش حال نمی کنم و سفته. خیلی هم تا شوش سفته. خلاصه هیچ گوشی گوشی خودم نمی شه. دیگه بابام کلی بهم لطف کرد. امروز کلی مهربون شده بود و دست و دلباز ... حتی دعوام کرد که چرا گوشی بهتری نگرفتم با دوربین بهتر. دیگه من دلم نمی اد خیلی ازش پول بگیرم و نمی گذاره خودم هم هزینه هامو بدم. اصرار داشت امروز یک دوربین معمولی هم بگیرم و یک هندی کم!!! گاهی اینهمه دست و دلبازیش ما رو به وحشت می ندازه. به خاطر همین کلی دوست و رفیق دور و برش جمعن. البته دست بده رو تمام سال برای رفقاش داره و برای ما سالی یکبار اینقدر مهربان می شه که معمولا هم رد می کنیم.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد