خرید ... خرید ... همش خرید ... یکیمون یک چیزی می خره و باز میبینیم چیز دیگری لازمه... باز مراسمی پیش می آد ... و باز بی لباسی و باز از نو خرید ... و این درحالی است که چند وقته با کسی آشنا شدم که حتی یک پلور نداره ... و دخترش یک لباس برای گرم شدن ... نمی دونم تا حالا و این همه مدت چطور زنده موندند و زندگی کردند؟ ... نپرسیدم هم ... ولی اون چیزی که الان می بینم بدبختی بیش از اندازه شونه ... هر کاری از دستم بربیاد براشون انجام می دم ... اما کمه ... از دست من یک نفر کار خیلی اساسی برنمی آد ... کمکهام نمی تونه سرنوشتشون رو تغییر بده ... باز همون محتاجی بودند که هستند ... انگار نه انگار ... تنها راهش اینه که اون آقا کاری پیدا کنه ... چند جا آدرس دادم ... نمی دونم نتیجه اش چی شد ... اما مشکلش خیلی اساسی تر از این حرفهاست ... تازه فهمیدم ... امیدش رو از دست داده ... خانواده اش هم همینطور ... امثال این ها تو مملکت ما زیادند ... تا حالا لمسشون نکرده بودم ... پای درد و دلهاشون ننشسته بودم ... اما حالا ...
حیوونها هم از طرف دیگه ... دغدغه خاطرمند ... خیلی دلم می خواست بیش از اینها می تونستم براشون کاری کنم ... دوست خوبم اینکار رو می کنه ... گروهی هستند که نهایت تلاششون رو می کنند ... وقتی کبوترنامه ها رو می خونم گاهی گریه ام می گیره ... از اینهمه تلاش ... اینهمه پشتکار ... کم کاری نیست این کارها ... که دست خالی و با مشکلات فراوان پناهگاهی راه بیندازی و حیوانات بی سرپرست رو نگهداری کنی ... الان به پتوی کهنه نیاز دارند ... + موکت کهنه + کاه و گونی ... هر کسی داشت و علاقه مند به کمک بود بی زحمت خبرم کنه پیک می فرستم تحویل بگیره ...
تعطیلات پایان هفته دوباره به سرعت تموم شدند و باز من نفهمیدم چی شد و به چی گذشت ؟ دو شبه می شینم پای طراحی اما ... نمی دونم چرا هر وقت می دونم می خوام یک چیزی رو برای شخصی بکشم نمی تونم و خراب می کنم کار رو ... یک جوری تصنعی در می اد ... اینه که گمون نکنم هیچ وقت تو زندگیم بتونم سفارش بگیرم . شدیدا نیازمند کشیدن یک کار خوبم ... این نقاشی نکردن خیلی تو روحیه ام اثر منفی گذاشته ... همش احساس می کنم کلی چیز میز درونم انباشته شده که با نوشتن خالی نمی شم تنها راحش نقاشی و به خصوص طراحیه ... اما بدبختی طراحیم هم نمی اد و نقاشیم هم نمی آد ... چون مدتیه دست به قلم نشدم یک جورایی سختم شده ...
از فردا دوباره پیش به سوی کار ... و سرو کله زدن با رئیس محترم ...