می خوام به سوپخوری روی بیارم ... دیگه از جویدن خسته شدم ... البته عشق فست فود جای خودش باقیست ولی خوب مابقی روزها می خوام سوپ بخورم ... اینجادستور تهیه همه نوع سوپ تقریبا موجوده ...
سلام... یاد یه شعری از ایرج میرزا افتادم بر سر در کاروانسرایی تصویر زنی به گچ بریدند ارباب عمائم این خبر را از مخبر صادقی شنیدند گفتند که واشریعتا خلق روی زن بی نقاب دیدند آسیمه سر از درون مسجد تا سر در آن سرا دویدند ایمان و امان به سرعت برق می رفت که مومنین رسیدند این آب ببرد آن یکی خاک یک پیچه ز گل بر او کشیدند ناموس به باد رفته ای را با یک دوسه مشت گل خریدند چون شرع نبی از این خطر جست رفتند و به خانه آرمیدند غفلت شده بود و خلق وحشی چون شیر درنده می جهیدند بی پیچه زن گشاده رو را پاچین عفاف می دریدند بالجمله تمام مردم شهر در بحر گناه می تپیدند درهای بهشت بسته می شد مردم همه می جهنمیدند می گشت قیامت آشکارا یکباره به صور می دمیدند اینست که پیش خالق و خلق طلاب علوم رو سفیدند بیت آخرشو ننوشتم موفق باشی
سلام. داشتم وبلاگ دلارام می خوندم که ادرس تو هم توی وبلاگ ها بود. در مورد برنامه های مکتوب نظرداده بوده. این بماند برای روزهای بعد ولی در کل نوشته های خوبی داری و خوشم امد. پست های که نوشتی بوی را داشتم می خوندم و به لینک هاتم که دقت کردم دیدم که از ایران دوست های دو اتشه هستی. به هر حال خوشحال می شم که سر بزنی به وبلاگ من. زاگرس( بابای کاوه). راستی از طراحی ها هم خوشم امد.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
آخ منم سوپ میخوام :X
روزات برفی
میتونی یکی رو استخدام کنی برات غذا رو بجوه و بعد تو قورتش بدی
سلام
فکر جالبی کردی ولی دستور این سوپا فکر کنم به دردم میخوره چون از بس که من کدبانو تشریف دارم هیچی بلد نیستم درست کنم !!!
سلام...
یاد یه شعری از ایرج میرزا افتادم
بر سر در کاروانسرایی تصویر زنی به گچ بریدند
ارباب عمائم این خبر را از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که واشریعتا خلق روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد تا سر در آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق می رفت که مومنین رسیدند
این آب ببرد آن یکی خاک یک پیچه ز گل بر او کشیدند
ناموس به باد رفته ای را با یک دوسه مشت گل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جست رفتند و به خانه آرمیدند
غفلت شده بود و خلق وحشی چون شیر درنده می جهیدند
بی پیچه زن گشاده رو را پاچین عفاف می دریدند
بالجمله تمام مردم شهر در بحر گناه می تپیدند
درهای بهشت بسته می شد مردم همه می جهنمیدند
می گشت قیامت آشکارا یکباره به صور می دمیدند
اینست که پیش خالق و خلق طلاب علوم رو سفیدند
بیت آخرشو ننوشتم
موفق باشی
سلام. داشتم وبلاگ دلارام می خوندم که ادرس تو هم توی وبلاگ ها بود. در مورد برنامه های مکتوب نظرداده بوده. این بماند برای روزهای بعد ولی در کل نوشته های خوبی داری و خوشم امد. پست های که نوشتی بوی را داشتم می خوندم و به لینک هاتم که دقت کردم دیدم که از ایران دوست های دو اتشه هستی. به هر حال خوشحال می شم که سر بزنی به وبلاگ من. زاگرس( بابای کاوه). راستی از طراحی ها هم خوشم امد.