این تصویر و چه خوب کشیدی تیری تی جونم. خیلی غم رو خوب الغا می کنه انگار که همین الان اشک هاش سرازیر شده البته اگه اشتباه نکنم به جای اشک خونه نه؟ من همیشه نقاشی هات رو خیلی دوست دارم. امیدوارم تصویر بعدی که می کشی یه آدم شاد و خندون باشه....
رها جونم ... راستش از نظر هنری شک دارم خوب شده باشه ... شاید از نظر حسی و به قول تو سرازیر شدن اشک خوب شده باشه ... چون در اون لحظه اشکهای خودم در اومده بودند ... تو لطف داره رها جون ... باشه سعی می کنم آدم خوشحالی بکشم ...
تری تی عزیزم بهتر از این نمی شد درد دل کرد مثل همیشه نقاشیت زیباست ولی ای کاش در واقعیت همه ما به جای اشک ریختن و ای کاش گفتن حرف دلمان رو راحت بزنیم مامانت اگه نمی دونه تو بهش بگو شاد شاد شاد باشی
آره حرف دل رو زدن به والدین خیلی خوبه ... اما اگر به ازای اون آبروی شخص ثالثی ریخته بشه دیگه اون خوب محسوب نمی شه ... اینه که مجبورم فقط تو دلم نگه دارم و به ازای سوالات مادرم و تحت منگه بودنها اشک بریزم ...
چهره زیبایی داری. مخصوصا چشمها. یک ابرو ضخیم تر از دیگری به نظر میاد. شاید هم دلیل خواصی داشته باشه. البته سمت راست سایه بیشتری داره اما نمیتونه دلیل ضخامت بیشتر ابرو باشه. خیلی قشنگه. من ترجیح میدم که بدون شاخ و خط اضافی باشه. همونطور که هستی. موفق باشی.
ممنونم خانم فروردینی... آره حق با شماست ... بجز ابرو چشمهاش هم تا به تا شده ... ممنون از نظراتی که دادید ...
سلام تیری تی جان..خوبی؟ ببخشید که این چند وقته نیومدم و سر نزدم بهت...اصلا حال و حوصله ی اینترنت بازی رو نداشتم با اینکه همش تو خونه بودم و اصلا تعطیلات مزخرفی داشتم که نگو..... واسه همین چند تا پستتو با هم خوندم..... چقدر زمینه ی وبلاگت باحال شده.....نقاشی هاتو که دیگه نگو....من با این مادرم کاش می دونستی یاد خودم افتادم...چقدر گریه ام گرفت...چقدر واقعی ای
امیدوارم خوب باشی منم به روز شدم .....سر بزن......................منتظرم
سلام ندا جان ... خواهش می کنم ... خدا بد نده؟ چرا؟ ممنون از اینهمه تعریف و تشویق ... زیاد هم تحفه ای نشده ... تکنیک ضعیفه از نظر خودم ... اما خوب به قول تو حسیه ... ممنونم ازت .. باشه می آم حتما ...
عزیزم اولا من هر کاری کردم تصویر بلاگ جدیدت رو ندیدم ثانیا آره عزیزم می تونی همون موقع بشینی سر کلاس ... مداد و پاک کن و کاغذ که حتما بیار با مداد رنگی .... مقوای سیاه و سفید هم بیار اما رو نکن تا اگه خودش گفت بگو دارم ..... همین ...
آره منم گاهی تصویر رو ندارم ... بد لود می شه ... چه خوب!!! وای مداد رنگی رو که دیگه نگو ... ممنونم از راهنماییت لیدا جان ... باشه حتما ...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
این تصویر و چه خوب کشیدی تیری تی جونم.
خیلی غم رو خوب الغا می کنه
انگار که همین الان اشک هاش سرازیر شده
البته اگه اشتباه نکنم به جای اشک خونه نه؟
من همیشه نقاشی هات رو خیلی دوست دارم. امیدوارم تصویر بعدی که می کشی یه آدم شاد و خندون باشه....
رها جونم ... راستش از نظر هنری شک دارم خوب شده باشه ... شاید از نظر حسی و به قول تو سرازیر شدن اشک خوب شده باشه ... چون در اون لحظه اشکهای خودم در اومده بودند ...
تو لطف داره رها جون ... باشه سعی می کنم آدم خوشحالی بکشم ...
سلام
کار زیبایی شده
من با " نویسنده " به روزم
ممنونم از شما ...
تری تی عزیزم بهتر از این نمی شد درد دل کرد
مثل همیشه نقاشیت زیباست
ولی ای کاش در واقعیت همه ما به جای اشک ریختن و ای کاش گفتن حرف دلمان رو راحت بزنیم
مامانت اگه نمی دونه تو بهش بگو
شاد شاد شاد باشی
آره حرف دل رو زدن به والدین خیلی خوبه ... اما اگر به ازای اون آبروی شخص ثالثی ریخته بشه دیگه اون خوب محسوب نمی شه ... اینه که مجبورم فقط تو دلم نگه دارم و به ازای سوالات مادرم و تحت منگه بودنها اشک بریزم ...
چهره زیبایی داری. مخصوصا چشمها.
یک ابرو ضخیم تر از دیگری به نظر میاد. شاید هم دلیل خواصی داشته باشه. البته سمت راست سایه بیشتری داره اما نمیتونه دلیل ضخامت بیشتر ابرو باشه.
خیلی قشنگه. من ترجیح میدم که بدون شاخ و خط اضافی باشه. همونطور که هستی.
موفق باشی.
ممنونم خانم فروردینی...
آره حق با شماست ... بجز ابرو چشمهاش هم تا به تا شده ...
ممنون از نظراتی که دادید ...
سلام تیری تی جان..خوبی؟
ببخشید که این چند وقته نیومدم و سر نزدم بهت...اصلا حال و حوصله ی اینترنت بازی رو نداشتم با اینکه همش تو خونه بودم و اصلا تعطیلات مزخرفی داشتم که نگو..... واسه همین چند تا پستتو با هم خوندم.....
چقدر زمینه ی وبلاگت باحال شده.....نقاشی هاتو که دیگه نگو....من با این مادرم کاش می دونستی یاد خودم افتادم...چقدر گریه ام گرفت...چقدر واقعی ای
امیدوارم خوب باشی
منم به روز شدم .....سر بزن......................منتظرم
سلام ندا جان ... خواهش می کنم ... خدا بد نده؟ چرا؟
ممنون از اینهمه تعریف و تشویق ... زیاد هم تحفه ای نشده ... تکنیک ضعیفه از نظر خودم ... اما خوب به قول تو حسیه ...
ممنونم ازت .. باشه می آم حتما ...
عزیزم اولا من هر کاری کردم تصویر بلاگ جدیدت رو ندیدم
ثانیا آره عزیزم می تونی همون موقع بشینی سر کلاس ...
مداد و پاک کن و کاغذ که حتما بیار با مداد رنگی ....
مقوای سیاه و سفید هم بیار اما رو نکن تا اگه خودش گفت بگو دارم .....
همین ...
آره منم گاهی تصویر رو ندارم ... بد لود می شه ...
چه خوب!!! وای مداد رنگی رو که دیگه نگو ... ممنونم از راهنماییت لیدا جان ... باشه حتما ...