جون آخر هفته شد

سلام- به دلیل اینکه میتو سوار بر اون یکی دستمه اینه که یک دستی و با سختی و مرارت وافر این چند خط رو می نویسم. دیگه فصل شیطنتشه و نمی شه کاری کرد ... تا عید باید شیطنتهاشو تحمل کنم ...

 

باز آخر هفته شد (چه به سرعت!!!) ولی خوب من خیلی خوش به حالم می شه آخرهای هفته ... حس شیرینیه ... هیچ کاری نکردن ... چای و کیک خوردن و دل سیر خفتیدن ...

 

دوستان بهم لطف دارند و بهم زنگ می زنند ... ولی بعضی هاشون که مشکلاتی دارند دلم می گیره ... انگار درست مشکل خودمه ... الانم قلبم یه جوریه ...

 

دیگه همین ها ... هفته دیگه شب یلداست ... بر همگان مبارک ...

ما هم مراسمی می ریم به این مناسبت ... که باز لباس پرو کردن من شروع شده ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد