تعطیلی زندگیم همچنان ادامه داره ... اما دیروز که جلسه داشتیم به خاطرش یه تحرکی به خودم دادم ... رئیس جدیدم انتخاب شد ... دلم می خواست به هیئت مدیره بگم: محض رضای خدا یه مرد واقعی رو به عنوان رئیس انتخاب کنید ... من دیگه طاقت آدمهای مهربان و بی تصمیم رو ندارم ... یه مرد می خوام که درست تصمیم بگیره و من مدام مجبور نشم بابت کارها حرص بخورم و تصمیمات غلطش رو اجرا نکنم و خودم جاش تصمیم بگیرم ...
جریانات شخصیم هم ... چی بگم؟ از کجا بگم؟ خیلی بهم خوش می گذره ... گاهی که خیلی بهم خوش می گذره کامل متوجه می شوم که ناخودآگاهم این خوشی رو پس می زنه ... از پشت صحنه در حال انگولک کردنه که جریانات برعلیهم بشند ... هفته سختی رو پشت سر گذاشتم ... خدا نکنه پای پدر و مادرها به جریانات آدم باز بشه ... این وسط هر کی یه چیزی می گه ... موافقهاش یه جور، مخالفهاش یه جور دیگه ... واقعا آدمو عذاب می دند ... این جریان ازدواج سختترین مسئله زندگیه ...
سلام طوطی بانوی عزیز...
باورت نمیشه چقدر خوشحال میشم وقتی از نوشته هات انقدر انرزی های خوب میاد... کلی ذوق میکنم. امیدورام که همیشه روزگار بر وفق مرادت باشه و شاد و خندون...
این طرحه هم خیلی خوشکله!!!
کیک هویج هم خودم طرز درست کردنش رو پیدا کردم از اینترنت و میخوام درست کنم. حتما اگه طعم خوبی پیدا کرد و قابل خوردن بود . دستورش رو تو وبلاگم میزارم .
در مورد نوشته های قدیمیم هم باید بگم که آرشیوم رو برای خودم نگه میدارم. حالا اگه وقت داری آرشیو ماهانه ام رو میزارم که بتونی بخونی.
ممنونتم دلارام جان ... تو خیلی لطف داری ... خوشحالم می کنی ... امیدوارم روزگار بر وفق مراد هممون باشه ...
جدی؟ چه خوب ... آره دستورشو حتما بگذار ... استقبال می کنیم ...
سلام به طوطی بانوی عزیز
خوشحال شدم از دیدن کامنتت.
خدا به تو هم قوت بده تو این مرحله حساس و سخت زندگیت.
دعا میکنم عاقبت به خیر باشی.
من رو از اخبارت باخبر کن!
مشتاقم بدونم.
سلام به خانم فروردینی عزیزم ...
ممنونم از اینهمه حمایت و گرمیتون ...
چشم بیخبر نمی گذارمتون ...
شما برام حکم دوست و خواهر بزرگترم رو دارید ...
وای خیلی ممنون که به روز کردید . خوشحالم که حرفم براتون مهم بود .
پس جریان جدیه؟ازدواج رو میگم.خیلی تبریک میگم و امیدوارم کارها به خوبی پیش بره. این جریان جدیدی که وارد زندگیتون شده به وبلاگتون هم یه حس و انرژی جدیدی داده. امیدوارم خوشبخت بشید خیلی خوشبخت .
خواهش می کنم ... نسترن عزیزم ... واقعا جدی گفتم ... نظرتون برام خیلی مهم بود و یکمرتبه تکونی بهم داد ...
راستش نمی دونم جدی باشه؟ گاهی جدی می شه و گاهی فروکش می کنه و جریان می خوابه و هر دو به شک می افتیم ... نمی دونم این جریانات خیلی قطعی نیستند و حرف آخر رو همون قسمت و سرنوشت می زنه ...
امیدوارم همه چیز طوری پیش بره که وقتی بهش فکر کنی ببینی چقدر عالی پیش رفته
شادشادشادباشی هنرمند مهربون
آره مهتاب جان ... حق با توست ... نتیجه درازمدتش مهمه ...
تو هم شاد شاد شاد باشی مهتاب عزیزم ...
منم هنوز تعطیلم ... شاید کم کم باز شم ...
این گزینه anti floating وبلاگتون رو غیر فعال کنید تا بشه بیشتر از یکبار نظر داد ...
عجب ... شما هم تعطیلید ... ما که کم کم داریم باز می شیم ... امیدوارم شما هم باز بشی ...
ممنون پرنده جان که به من سر می زنی ..
ممنون از راهنمائیتون ... باشه می رم این گزینه رو غیرفعال کنم ...
سلام
دوست دارم کارهای بیشتری از شما ببینم . منم به روزم.
ممنونم آقای جوادی ... منم خیلی دوست دارم بیشتر کار کنم ... امیدوارم با برنامه ریزی بتونم اینکار رو عملی کنم ... ممنونم از شما ...