حمایت

چند وقتیه که تو محل کارم بساط حیوون بازی به پاست ... رئیسم خبر نداره ... شاگرد سابق رئیسم که البته الان با هم دوستیم برای کمک می آد پیشمون ... از حامیان سرسخت حیواناته و خیلی دوآتیشه تر از منه ... من تو فکرم خیلی حامیم ... اما خوب به خاطر موانعی که هست هیچوقت عملا بجز حمایتهای مالی ناچیز کار جدی در این زمینه نکردم ... البته به اضافه حرص خوردن از وضعیت اسفباری که حیوانات دارند ... اما این دوست ما علاوه بر تمام این موارد عملا آستین بالا زده و هر حیوون مشکل داری که بر سر راهش سبز می شه رو به خونه می آره و با وجود موانع مالی و خانوادگی که داره کلی براشون هزینه می کنه ، دوا درمونشون می کنه و نگه شون می داره تا صاحبی براشون پیدا بشه ... این حسش برام تحسین برانگیزه ... اما واقعا نگرانشم ... به خاطر قانون جذب ... هفته ای یکی دو مورد سوژه جدید پیدا می کنه و خوب مسلما به دردسرهاش و هزینه هاش افزوده می شه ... و نمی تونه از خیرشون هم بگذره ... خیلی سعی کردم بهش بقبولونم که این قضیه راه به جایی نداره ... اما وقتی حیوونها رو به دفتر می آره تا بعد از اون طرف ببرتشون دامپزشکی و من مظلومیتشون و اوضاع وخیم جسمانیشون رو می بینم دیگه دهنم بسته می شه و نمی تونم چیزی بگم ... به هر حال علامت سوالهای زیادی تو ذهنم هست که نمی دونم در چند سالگیم جوابشون رو خواهم یافت ...

نظرات 5 + ارسال نظر
مهتاب یکشنبه 8 اردیبهشت 1387 ساعت 11:06 ب.ظ http://www.dotiraz1.blogfa.com

من حیوان ها رو خیلی دوست دارم ولی وقتی خیلی بدبختی ها ی آدما رو می بینم به نظرم این همه تعصب برای حیوان ها داشتن بی معنی می شه البته این نظر منه نمی دونم شاید اشتباه می کنم

نمی دونم مهتاب جان ... چرا بدبختی آدمها همیشه مهتر از حیواناته ؟ به هر حال اونها هم جون دارند و درد می کشند ... باز آدمها می تونند از خودشون دفاع کنند ... راهی برای دردشون و مشکلاتشون بیابند ... اما اونها واقعا هیچی ندارند ...

ع دوشنبه 9 اردیبهشت 1387 ساعت 05:40 ب.ظ

یادمه یه مرغ عشق ماده داشتم .واسه این که فرار نکنه اومدم شاه پراشو بکنم که یه گاز خفن ازدستم گرفت و منم ناخوداگاه پرتش کردم...صبح مرد.هنوز یادم نمیره و عذاب و جدان دارم

شانس اوردید اون لحظه من اونجا نبودم ... وگرنه الان شما هم الان (زبانم لال) در قید حیات نبودید ...

امیر رضا خوردآزاد دوشنبه 9 اردیبهشت 1387 ساعت 05:52 ب.ظ http://carboncopy.blogfa.com

من از حیوونات زیاد خوشم نمیاد. بجز فیل. از بچگی عاشق فیل بودم و هنوز هم. شما گاهی هر روز می نویسی و گاهی هرماه یکبار. لااقل خبرمان کنید از قافله عقب نمانیم. این پست را که اول شدیم!

بابت این بی نظمیم عذر می خوام ... چشم! خبرتون خواهم کرد ... شما لطف دارید ...

ونوس دوشنبه 9 اردیبهشت 1387 ساعت 06:29 ب.ظ http://www.venouse.blogfa.com

آمدی ،همان وقت که با تمام وجود می خواستمت
برای آمدنت خانه ی دل را خالی از کینه کردم
برای آمدنت بر زبانم ترانه ی عشق جاری شد
برای دیدنت پیراهنی از یاس بر تن نمودم
و فضای خاطرم لبریز از عطر نرگس شد
برای استقبال از تو بر بال نازک ابر سپید سوار گشتم
در تمام راه نامت ، یادت، خاطراتت را زمزمه کردم
به تو رسیدم

سید محمود جوادی دوشنبه 9 اردیبهشت 1387 ساعت 07:05 ب.ظ http://jawadi.persianblog.ir/

سلام
میگن « شتر رو با بارش بردن » ، میگن « دزد وقتی از یه دزد دیگه می دزده شاه دزده » ، چقدر هم این اسم بهش میاد و بازم میگن « طرف توی روز روشن دزدی کرده » ، همه اینا حکایت دزدای روزگار ما هستن اما تا حالا شنیدین کسی بگه « یارو خود روز روشن رو دزدیده » ؟ حالا من یه جورایی مونده ام اسم کسی که روز روشن رو دزدیده چی بذارم ... شما می تونین ؟
با " روز روشن را دزدیدن " به روزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد