بازگشت

امروز بعد از چند روز ناراحتی و فکر و خیال بالاخره کمی حس و حال سابقم رو بازیافتم. چند روز بود هیچ کار اساسی نکرده بودم. تمام کارها دوباره دارند انباشته می شند تازه این دو هفته که به سمینار مونده حجم کارهام چند برابره و باید نهایت سرعت رو به خرج بدم. امروز خوشبختانه خیلی بهتر شدم. از دیدن قبول نشدنم در آزمون کارشناسی ارشد هم خیلی ناراحت نشدم. بالاخره خودم می دونستم خراب کردم.

الان تا یک ساعت دیگه می رم بروشور سفارش بدم. کارها همش سفارش دادنید. دوست داشتم بیشتر به خودم می رسیدم. دلم نمی خواد پیر بشم. قدیمها برام مهم نبود اما الان هر روزی که می گذره بیشتر به این حس می رسم که اصلا دلم نمی خواد حتی از نظر ظاهری پیر بشم. مطمئنا این آرزوی خیلی هاست.

دوستانم رو همه گم کردم. این یکی دو هفته نمی دونم چرا همه براشون گرفتاری و مشکلات پیش اومده. احتمالا تقصیر صور فلکیه. همه همراه ها خاموشه و وب لاگ ها تعطیل شده. یکی مهاجرت کرده، یکی دچار حالتهای اول بارداری شده و یکی ورشکستگی مالی پیدا کرده، یکی گربه هاش مریض شدند، یکی در اوج مشکلات خانوادگی هست، یکی دلش شکسته، یکی عاشق شده  و خود منهم که آشفته بازاریم برای خودم. اما باید زندگی کرد هر دقیقه و هر نفس. اصلا لذت زندگی به این مسائل هست به این  که هر مشکلی پیش می اد ازش استقبال بشه و فکر کرد و رفعش کرد. استقبال از مشکل بدون غر زدن گمونم بهترین چیز باشه.

 

هر چه بیشتر خود را دوست داشته باشید و از این زندگی لذت ببرید، بیشتر خدا را پرستش خواهید کرد. هر چه بیشتر زیبایی حقیقی خود را مجسم کنید و استعداد بی نظیر خود را بیان کنید، کائنات بیشتر به وجد می آید.

تلاش

در دین زرتشت انسان با هرگونه توانمندی جسمی، روحی و خانوادگی پس از زاده شدن باید تلاش کند تا زندگی را برای خود سامان بخشد، با رنجها و کاستیها مبارزه کند و آنها را سرنوشت از پیش تعیین شده در زندگی از سوی خداوند به حساب نیاورد.

دنیا را بد ساخته اند ...


کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد ...

کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری ...

اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد ...

به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند ...

و این رنج است ...

دکتر علی شریعتی

ماسوله

آه چه روزگاری شده. تازگیها مثل آب خوردن دل می شکنم. قدیمها کلی ملاحظه آدمها رو می کردم اما الان بی ملاحظه شدم. نمی دونم خدا منو خواهد بخشید یا نه؟ اما واقعا چاره ای هم برام نیست وگرنه سبک دیگری رفتار می کردم. همش جلب آدم بدها می شم و از آدم خوبها فراریم. این یعنی گول خوردن. چه معنای دیگه ای می تونه داشته باشه؟ تازگیها بد رو از خوب نمی تونم تشخیص بدم. شمه ام ضعیف شده. عقلم سبک شده. در حال زندگی می کنم. اصلا به فکر آینده ام نیستم. شاید هیچ وقت نبودم اگر بودم الان اوضاع بهتر بود. خوب و بد برام مفهوم واقعیشون رو از دست دادند. به همه چیز با عشق نگاه می کنم حتی به آدم بدها. فقط عشق ... عشق به زندگی و عشق به همه چیز. گاهی فکر می کنم خل شدم.
...
و اما ماسوله. تور خوبی بود. کلی آدمهای جوونتر از ماها اومده بودند وعرصه ای برای ما باقی نگذاشته بودند. بهشون و به اون حال و هواشون کمی حسودیم شد. من اونطور مثل اونها جوونی نکردم. مثل اونها شلوغ بازی نکردم هیچوقت. اینقدر مثل اونها بی خیال و خودم نبودم هیچوقت. همیشه رعایت ادب و احترام دیگران در طول زندگی بوده و بس. شاید الان به همین خاطر اینچنین شدم. ولی دیروز فهمیدم چقدر آدمهای پاک هنوز پیدا می شند. با بودن اینهمه آدم پاک، لکه و بدی رو بیشتر تو اون فضا احساس می کردم تا روزهای معمولی.
...
و اما دوباره ماسوله . حیف چقدر به نظرم بافتش خراب شده. البته من هیچوقت اونجا قبلا نرفته بودم و بار اولم بود اما به نظرم رسید که به اونجا نمی رسند. اون معماری که انتظارش رو داشتم و اینهمه ازش عکس دیده بودم رو اونجا ندیدم و بازارش رو که اجناس چینی تصرف کرده بودند. خیلی دردناکه.

سفر به ماسوله

فردا به ماسوله خواهم رفت. باز دوباره جای دوستان خالی! البته گمونم سفر یکروزه به اونجا خسته کننده باشه اما از طرفی هم چون همه جوونیم شاید تو اتوبوس کلی شلوغ بازی دربیاریم و خستگی سفر رو متوجه نشیم. تا حالا هر چی تور می رفتم خانوادگی بودند. اونها هم خوب بودند و باعث شدند تا من الان از هر گروه سنی دوستی داشته باشم اما خوب تور فردا همه 15 تا 35 سال هستیم و حالش بیشتره.
دارم تو اینترنت در مورد ماسوله تحقیق می کنم تا با اطلاعات قبلی برم. هر وقت جایی رو همینطوری رفتم خیلی استفاده نبردم. درسته که لیدر توضیحات رو می ده اما توضیحاتشون اکثرا ناقص و حتی دیدم غلطه و آدم خودش باید از قبل همه چیز رو در مورد مکان مورد بازدید و سیاحت بدونه.
...
برای امروز کلی برنامه ریزی کرده بودم. پنجشنبه جمعه ها که خونه ام واقعا لذت می برم اما هر چی برنامه می گذارم بیخوده چون کل روز به سه چیز می گذره: نظافت، خوردن و خوابیدن و یا رسیدگی به میتو (طوطیم). خیلی هنر کنم ورزش هم می کنم و یا پای کامپیوترم . این کامپیوتر هم خوب چیزی است و هم بد. خیلی اعتیاد آوره و آدم همش می خواد بشینه پاش. اگر هم تواینترنت نباشه همش می خواد عکسهای قدیمی خودش و دوستانش رو ببینه. منکه اینچنینم

رستوران


همیشه فکر می کردم که تنهایی رستوران رفتن شاید برای یک دختر چندان کار جالبی نباشه به همین خاطر هیچ وقت اینکار رو نمی کردم حتی ممکن بود به این دلیل یک سال و یا دوسالی رستوران نرم. اما امروز زده بود به سرم. هوس میگوسوخاری کرده بودم. تمام مدتی که سر کار بودم هی یادش می افتادم دیگه ظهری طاقت نیوردم و گفتم بی خیال تنها می رم رستوران. خوشبختانه کسی اونجا مزاحمم نشد. آقاهای تنها هم زیاد بودند که اونها هم مشخص بود از سرکارهاشون اومده بودند ناهار بخورند. خوشبختانه همه سربه زیر بودند در مجموع بد نبود تنها بودن اما خیلی هم حس جالبی نبود شاید دیگه هیچوقت تنها نرم حتی اگر از شدت هوس داشتم می مردم.
...
سه هفته آینده باید تنهایی برم بابلسر ماموریتی. از الان عزای اون موقع رو گرفتم. تنها حسنی که داره اینه که سفرها تنهاییش کلی حال می ده. تو این چند روز حسابی می تونم به خودم بپردازم. کلی فکر کنم. اما خوب دردسر کارهاش بده. خیلی بد مملو از فکر و خیال. اما خوب شاید به تجربیاتش بیرزه.

ویندوشاپینگ، سیم کارت، شروع از خود

امروز دوباره رفتم گردش برای خودم. اینبار ویندو شاپینگ به اصطلاح. البته به قصد خرید رفته بودم اما از اونجایی که کمی مشکل پسندم این بود که چیزی نخریدم. اما خوب از دیدن اینهمه اجناس زیبا و رنگارنگ واقعا لذت بردم. خانمها یک مقدار اینچنینند. خرید و همینطور خوردن شیرینی و شکلات حس خاصی بهشون می ده. طبیعتشون طوری هست که نیاز به محبت بیشتری دارند و وقتی این محبت رو از جایی دریافت نکنند شروع می کنند خودشون به خودشون محبت کردن. از چه طریق؟ از طریق خوردن (به ویژه شکلات و شیرینی) و خرید لوازم مختلف برای خودشون. متاسفانه به همین خاطر به عنوان موجودات مفتخور و ولخرج شناخته می شن و بیشتر می تونم بگم از طرف مردها و شوهرهاشون چنین اتهامی بهشون زده می شه !!! اما به نظرم اینها همه ریشه داره باید به دنبال ریشه ها بود و درمانش.
...
خوب بهتره مواظب سیم کارتهاتون باشید چون آمار سیمکارت سوزی ظاهرا بالا رفته. دلایل مختلفی داره. مثلا مجاورت در جوار تلویزیون و کامپیوتر و یا منبع گرمایی، زمین خوردن و ... و ضمنا تدریجی هست این سوختن.
...
امروز از شخصی حرفی شنیدم که واقعا با تمام وجود منهم بهش معتقدم. ما همش می گیم اوضاع اینطور و اونطور اما هیچ کسی خودش درست رفتار نمی کنه و فقط توقع از بالاست و از دیگران. چه خوبه که هر کسی خودش خوب باشه اگر چنین باشه خیلی مسائل درست خواهد شد.