شرکت در کلاس خودشناسی

از خستگی نایی برام نمونده اما چه کنم؟ می آم اینجا و می نویسم ... نمی خوام تعطیلش کنم چون اگر یکروز هم ننویسم اونوقت پشتم باد می خوره و می دونم دیگه نخواهم نوشت.

بالاخره قسمتم شد در یک کلاس خودشناسی ثبت نام کنم. خیلی اتفاقی ... البته نه خیلی هم زیاد ... در واقع جوینده یابنده است. دنبالش بودم و یافتم. اما خدائیش خیلی سخته. تمرینهای کلاسه سخته... مدام باید سر کلاس حرف زد از احساسات گفت از چیزهای منفی ... از احساسهایی که خودتم نمی دونی دقیقا چی هستند. تازه چی ......!!!! جلوی کلی آدم آشنا و تازه جلوی پسرها ... جلوی آدمهایی که یک عمر باهاشون رودربایستی داشتیم. خیلی سختمه ... اما خوب ثبت نام کردم. بی خیال ! هدفم در واقع این بود ... اینکه در این یکسال و یا کمتر کمی بیشتر به خودم بیام. خودمو بیشتر بشناسم. قبل از هر اقدام جدی در زندگیم به این نیازمندم. قبل از ازدواج ... قبل از دوست یابی حتی و قبل از ادامه تحصیل و حتی اینکه به کار فعلیم ادامه بدم یا نه ؟ در همه چیز برام کلی سوال پیش می اد. کلی درآمیختگی ... کلی اختلاط حس و شعور و خلاصه درهمی است اوضاع ... نقطه ضعفهام اذیتم می کنند. این عدم ارج و احترام خودم برای خودم که بزرگترین معضلم در زندگیمه ... بالاخره اینها الان حل نشند کی حل بشند؟!!!

به هر حال ... رفتم و برای مبصر شدن اعلام آمادگی کردم. کلی باید فردا به همه تلفن کنم و تکلیف بدم انجام بدند. شیرینی هم باید جلسه بعد بخرم. خلاصه کلی کارم در اومده ولی نه ... دوست دارم. عشق شیرینی خریدنم و البته خوردنش ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
حنا گلی یکشنبه 29 مهر 1386 ساعت 01:28 ق.ظ

سلام. تیریتی جان خیلی خوشحال شدم که فهمیدم رفتی به این کلاس. این کلاس برای همه لازم و ضروریه. راجع به وبلاگت هم خیلی خرسند شدم که نمیخوای تعطیل اش بکنی. زیاد به خودت فشار نیار که بخوای هر شب بنویسی. ولی داشته باشش. به هرحال یه روزی میرسه که از دیدنش و دیدن خاطرات ات لذت میبری....مارو هم اگه البته سخت ات نیست ..در جریان اتفاقات و درس های کلاست بزار..باید خیلی جالب باشه..آفرین آفرین...هوررا باریکلا....خیلی جرات داری که با خودت روبرو شی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد