ایلیا

بچه ای که قرار بود هفته آینده به دنیا بیاد ... منکه کلی منتظر اومدنش بودم ... عجیب حالم گرفته ...

دوستم ندا بچه شو از دست داد ... خیلی برام سخته و واقعا نمی دونم الان چقدر برای اون سخته ... ؟ بیمارستان بستریه ... از شنیدن این خبر واقعا قلبم درد گرفت ... کلی ذوق داشتم ... انگار خاله واقعی بچه باشم ... چقدر ندا این مدت سختی کشیده بود  ... چه دوران سختی و چه بارداری سختی داشت و حالا هم در لحظات آخر اینطوری شد ... آدم دلش می سوزه ... واقعا دلم می سوزه ... خیلی حیف شد ... ! خدا بهش صبر بده ...

 

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
سوسن سه‌شنبه 21 اسفند 1386 ساعت 10:25 ق.ظ http://soosan.blogfa.com

سلام
خیلی متاسفم
به امید روزهای بهتر

مرسی عزیزم ... منم روزهای خوبی برای شما آرزومندم

مرجان سه‌شنبه 21 اسفند 1386 ساعت 03:26 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

وای نه :(
طوطی بانو :( حیف نی نیش :( الهی بمیرم

میدونم خیلی براش سخته خیلی ، اما واسه اینکه دلداریش بدین بهش بگین بچه عوض داره خدا رو شکر کنه که خودشو شوهرش سالمن و یه صدقه هم حتما بدن

باشه طوطی جونم ؟
خدا بهشون صبر بده

ممنون مرجان جان

فروردینی سه‌شنبه 21 اسفند 1386 ساعت 09:14 ب.ظ http://farvardiny.blogsky.com


از دست دادن فرزند در هر مرحله‌ای، مخصوصا برای مادر خیلی سخته. چقدر آرزو داشت براش! چه لحظات سختی رو برای دیدنش گذروند! بعد سریع از دستش داد!
دعا می‌کنم صبور باشه.

ممنون عزیزم ...

مهتاب چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 09:26 ق.ظ http://www.dotiraz1.blogfa.com

سلام
خیلی خیلی سخته و هیچ کلمه ای نمی تونه اونا رو آروم کنه
فقط می تونیم دعا کنیم که هرچه زودتر بچه دار بشن اون موقع همه این اتفاقات رو از یاد می برن.

ممنون مهتاب جان!

دلارام چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 02:19 ب.ظ http://dellarramm.blogfa.com/

آه چه خبر بدی بودا واقعا متاسف شدم. خیلی سخته که نه ماه منتظر باشی و در آخر اینطوری بشه ... امیدوارم که حداقل خودش بتونه آرامش روحی شو به دست بیاره با توجه به این بارداری که گفتی فکر کنم بی صبرانه منتظر این بچه بود. و زودتر از بیمارستان مرخص بشه.

مرسی دلارام جان !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد